عبارت برنامه ریزی از همان بچگی به گوشمان آشناست؛ بیشتر از همه، در سالهای کنکور با آن دست و پنجه نرم کردهایم. آنقدر این عبارت را از زبان معلمها، مشاورهای تحصیلی و پدر و مادرانمان شنیدهایم که دیگر برایمان به یک عبارت عادی تبدیل شده و بر خلاف خیلی از کلمات جدید و قلمبه و سلنبه دیگر، با شنیدن آن شاخکهایمان تیز نمیشود.
افراد مختلف نظرات متنوعی در مورد برنامه ریزی دارند، بعضی عاشق برنامه ریزی هستند و بعضی دیگر آن را کار اشتباهی میدانند.
وقتی با مخالفان برنامه ریزی صحبت میکنیم، استدلالهای مختلفی را برای این مخالفت میآورند.
- بعضی میگویند برنامه ریزی باعث میشود احساس کنند در یک قفس زندگی میکنند و آزادی عمل ندارند.
- برخی میگویند آینده قابل پیشبینی نیست، بنابراین این امکان وجود ندارد که برای یک ماه یا یک سال بعدی عمرمان برنامه ریزی کنیم.
- بعضی دیگر میگویند برنامه ریزی کردهاند، ولی از عهده عملی کردن آن برنیامدهاند و این امر موجب شده به کلی از برنامه ریزی زده شوند.
- گروهی دیگر چون هدف مشخصی برای زندگیشان تعیین نکردهاند، طبیعتا انگیزه کافی برای برنامه ریزی را ندارند و آن را یک کار بیهوده و رنجآور میدانند.
- دسته دیگر تصور میکنند همین که هدفشان را روی کاغذ نوشتند، یعنی برنامه ریزی کردند و کار تمام شد.
به جرات میتوانیم بگوییم اکثر قریب به اتفاق افرادی که به دلایل گفته در برابر برنامه ریزی گارد گرفتهاند، درک درستی از مفهوم برنامه ریزی و علیالخصوص، روش اصولی انجام برنامه ریزی ندارند.
درباره این سایت